دانلود کتاب PDF سلوک نوشته محمود دولت آبادی
دانلود PDF کتاب سلوک
محمود دولت آبادی نویسنده ایرانی تبار زاده سبزوار است. او آثار ماندگاری از خود به جای گذاشته که از آن ها می توان به رمان کلیدر در ده جلد، کلنل و سلوک اشاره کرد. همچنین بسیاری از آثار او به زبان های مختلف جهان ترجمه شده است.
این کتاب مردی به نام قیس را روایت می کند که عاشق دختری که با خودش ۱۷ سال تفاوت سنی دارد می شود. اسم او مهتاب نام دارد. قیس به شدت گرفتار خودشیفتگی است و دارای افکار سنتی می باشد و مهتاب را جزئی از اموال خود می داند. مهتاب که در آن سن کم قدرت تشخیص درست را از غلط نداشت، عشق قیس را قبول می کند ولی با بالا رفتن درکش تصمیم می گیرد که قیس را ترک کند.
دولت آبادی برای این رمان بلند ۴ سال زمان صرف کرده است و بیش از ۱ سال را به ویرایش این کتاب اختصاص داده است. او همچنین می گوید که این کتاب را تا جایی که امکان داشته به شکل خلاصه نوشته است که خواننده از خواندن این کتاب خسته نشود.
دولت آبادی در این کتاب تفاوت دو نسل را نشان می دهد و این تفاوت را در قالب داستان عاشقانه گنجانده است.
در این کتاب می خوانید …
گل در پایین دست پل می ماند و ذهن را وا می دارد بماند. خیابان، بله، یک خیابان و تمام. در آن خیابان کوچه ای هست، باید باشد. نه فقط یک کوچه، بل کوچه ای که به ذهن می جویدش. نه اگر در بیداری در خواب خواهدش جست. لابد یک بار از آن عبور کرده است از سر کنجکاوی. بله، یکبار. این چیزی را به یادم می آورد. فتاح، بله، خانه مادری فتاح، چند سال بعد از دوره ای که در منطقه قصاب خانه کار و زندگی کرده بود. دقیق نمی داند. اما خانه مادری فتاح را در ضمیر دارد. از در کوچه وارد هشتی می شدی و دو تا راه پله بود در دو طرف که می رسید بالاخره. اتاق های پایین هم در و دریچه هایش به حیاط باز می شد. همیشه ظهر بود در خانه مادری فتاح، و سفره همیشه رنگین بود. سبزی و تربچه بود و خیار هم بود. زعفران روی پلو و خورش خوش رنگ و بار. بعد از ناهار طالبی بود و تنگ شیشه ای پر از یخ، اگر چه قیس منتظر فنجان چایی می ماند که آورده شود.
در باور عشق و شناخت حقیقت آن، مرد ممکن است فریب بخورد؛ اما زن …
زن حقیقت عشق را زود تشخیص می دهد با حس نیرومند زنی، و اگر دبّه در می آورد از آن است که عشق هم برایش کافی نیست،
او بیش از عشق می طلبد،
جان تو را …
و انسان مگر چند چشم محرم می شناسد تا بتواند دل – باطن خود را در پرتو نگاه ها وابدارد بی هیچ پرهیز و گریز؟
چه بسیار آدمیانی که می آیند و می روند بی آنکه از خیالشان بگذرد که چنین موهبتی نیز وجود دارد که انسان بخواهد
و احساس وجد کند از این که خودی ترین و محرم ترین چشمان عالم در او می نگرد.
📕 سلوک
✍🏻 محمود دولت آبادى
قوانین ثبت دیدگاه
برای ما نظرات خود را حتما بنویسید ...