دانلود کتاب من او را دوست داشتم نوشته آنا گاوالدا ترجمه الهام دارچینیان
دانلود pdf کتاب من او را دوست داشتم
آنا گاوالدا رمان نویس اهل فرانسه است که در قرن بیستم می زیست. این رمان یکی از آثار اوست که در سال ۲۰۰۲ به زبان فرانسوی به چاپ رسیده است. خود گاوالدا درباره این کتاب می گوید: من این کتاب را دوست دارم و نسبت به آن احساس غرور می کنم. این کتاب داستان زنی به نام کلوئه را روایت می کند که دو فرزند کوچک دارد، شوهرش برای خوش گذرانی با معشوقه اش کلوئه و دو فرزندش را ترک کرده است، حال کلوئه تمام اتفاقات را برای پدر شوهرش (پی یر) تعریف می کند. این کتاب حرف های رد و بدل شده بین کلوئه و پدر شوهرش را به تصویر می کشد. در این مکالمه حرف هایی زده می شود که سبب تعجب کلوئه می شود، پدر شوهرش در مورد عشق سابقش حرف می زند که چطور به خاطر اشتباهاتی که انجام داده، عشقشان به پایان رسیده است.
برخی یر این باورند که الگو این کتاب زندگی خود گاوالدا است زیرا خود او نیز دارای ۲ فرزند است و از شوهر خود جدا شده و در کل زندگی نابسامانی را تجربه کرده است.
در این کتاب شما می خوانید که …
در خانه من، ابراز احساسات، بوسیدن و در آغوش گرفتن، مانند نفس کشیدن بدیهی و ضروری است. زندگی حتی وقتی انکارش می کنی، حتی وقتی نادیده اش می گیری، حتی وقتی نمی خواهی اش از تو قوی تر است. از هر چیز دیگری قوی تر است. آدم هایی که از بازداشتگاه های اجباری برگشته اند دوباره زاد و ولد کردند. مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه هاشان را دیده بودند، دوباره به دنبال اتوبوس ها دویدند، به پیش بینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند. باور کردنی نیست اما همین گونه است. زندگی از هر چیز دیگری قوی تر است. باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن قدر که اشک ها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. به چیز دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد. چه قدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟ و چه قدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟
دیگران هم صد بار گفته اند. به چیز دیگری فکر کن. زندگی ادامه دارد. به دخترهایت فکر کن. حق نداری خودت را وا نهی. تکانی به خودت بده.
بله می دانم٬ خوب می دانم٬ اما مرا بفهمید. نمی توانم.
وانگهی زندگی٬ معنای زندگی کردن چیست؟ یعنی چه؟
بچه هایم؟ چه دارم به آن ها هدیه کنم؟ مادری که خود لنگ می زند؟ دنیایی وارونه؟
از تمام وجود مایه می گذارم٬ صبح ها از خواب بیدار می شوم٬ لباس می پوشم٬ به آن ها لباس می پوشانم. غذا می دهم. تا شب مراقب شان هستم. آن ها را می خوابانم و پیشانی شان را می بوسم. می توانم٬ از عهده این کار برآیم. تا این حد را همه می توانند. اما بیش تر از این نه.لطف و محبتی که زندگی بخش است٬ نه نمی توانم. بیش از این نه.
✍🏻 آنا گاوالدا
قوانین ثبت دیدگاه
برای ما نظرات خود را حتما بنویسید ...