رایگان!
دانلود رایگان pdf کتاب مدیر مدرسه جلال آل احمد
دانلود رایگان PDF کتاب مدیر مدرسه
#مجموعه_آثار_جلال_آل_احمد
شامل ۲۹ کتاب و داستان کوتاه
نویسنده: #جلال_آل_احمد
کتابهای این مجموعه:
۱ – اختلاف حساب ۶ صفحه
۲ – آفتاب لب بام ۵ صفحه
۳ – الگمارک و المکوس ۱۰ صفحه
۴ – اوروزان ۲۲ صفحه
۵ – پیرمرد چشم ما بود ۳ صفحه
۶ – جا پا ۵ صفحه
۷ – جشن فرخنده ۱۶ صفحه
۸ – دزد زده ۷ صفحه
۹ – دفترچه بیمه ۱۲ صفحه
۱۰ – دید و بازدید عید ۱۸ صفحه
۱۱ – زن زیادی ۶۷ صفحه
۱۲ – زنان ۶۳ صفحه
۱۳ – زندگی که گریخت ۵ صفحه
۱۴ – زیارت ۱۶۴ صفحه
۱۵ – سفر به ولایت عزراییل ۶۸ صفحه
۱۶ – سنگی بر گوری ۳۳ صفحه
۱۷ – سه تار ۶۴ صفحه
۱۸ – سیزده داستان از جلال ۶۴ صفحه
۱۹ – غرب زدگی ۱۳۸ صفحه
۲۰ – گلدسته و فلک ۱۰ صفحه
۲۱ – گناه ۶ صفحه
۲۲ – لاک صورتی ۸ صفحه
۲۳ – مدیر مدرسه ۲۵ صفحه
۲۴ – مشکل نیما ۲۵ صفحه
۲۵ – نزدیک مرزن آباد ۵ صفحه
۲۶ – نفرین زمین ۷۰ صفحه
۲۷ – نون و قلم ۶۸ صفحه
۲۸ – وداع ۴ صفحه
۲۹ – وسواس ۳ صفحه
بخشی از کتاب مدیر مدرسه
از زبان جلال آل احمد بشنویم اصل سخن را!
از در که وارد شدم، سیگار دستم بود و زورم آمد سلام کنم. همین طوری دنگم گرفته بود قد باشم. رئیس فرهنگ که اجازه ی نشستن داد، نگاهش لحظه ای روی دستم مکث کرد و بعد چیزی را که می نوشت، تمام کرد و می خواست متوجه من بشود که رونویس حکم را روی میزش گذاشته بودم. حرفی نزدیم. رونویس را با کاغذهای ضمیمه اش زیرورو کرد و بعد غبغب انداخت و آرام و مثلاً خالی از عصبانیت گفت:
– جا نداریم آقا. این که نمی شه! هر روز یک حکم می دند دست یکی و می فرستنش سراغ من… دیروز به آقای مدیرکل…
حوصله ی این اباطیل را نداشتم. حرفش را بریدم که:
– ممکنه خواهش کنم زیر همین ورقه مرقوم بفرمایید؟
و سیگارم را توی زیرسیگاری برّاق روی میزش تکاندم. روی میز پاک و مرتب بود. درست مثل اتاق مهمان خانه ی تازه عروس ها. هرچیز به جای خود و نه یک ذرّه گرد. فقط خاکستر سیگار من زیادی بود. مثل تفی به صورت تازه تراشیده ای… قلم را برداشت و زیر حکم چیزی نوشت و امضا کرد که من از در آمده بودم بیرون. خلاص.
تحمل این یکی را نداشتم. با اداهایش. پیدا بود که تازه رئیس شده. زورکی غبغب می انداخت و حرفش را آهسته توی چشم آدم می زد. انگار برای شنیدنش گوش لازم نیست. صد و پنجاه تومان در کارگزینی کل مایه گذاشته بودم تا این حکم را به امضا رسانده بودم. توصیه هم برده بودم و تازه دو ماه هم دویده بودم. مو، لای درزش نمی رفت. می دانستم که چه او بپذیرد، چه نپذیرد، کار تمام است. خودش هم می دانست. حتماً هم دستگیرش شد که با این نک ونالی که کرد، خودش را کنف کرده. ولی کاری بود و شده بود.
در کارگزینی کل، سفارش کرده بودند که برای خالی نبودن عریضه رونویس حکم را به رویت رئیس فرهنگ هم برسانم که تازه این طور شد. وگرنه بالای حکم کارگزینی کل چه کسی می توانست حرفی بزند؟ یک وزارت خانه بود و یک کارگزینی! شوخی که نبود. ته دلم قرص تر از این ها بود که محتاج به این استدلال ها باشم. اما به نظرم همه ی تقصیرها از این سیگار لعنتی بود که به خیال خودم خواسته بودم خرجش را از محل اضافه حقوق شغل جدید دربیاورم.
📕 مدیر مدرسه
✍🏻 #جلال_آل_احمد
قوانین ثبت دیدگاه
برای ما نظرات خود را حتما بنویسید ...