پادکست روانشناسی | تقویت سواد عاطفی

سلام به همه دوستان عزیز و همراهان همیشگی پارس تاتس، یه پادکست روانشناسی در مورد تفاوت سواد عاطفی براتون آماده کردیم.
پادکست روانشناسی سواد عاطفی عاملی برای بهبود کیفیت روابط
سلام به همه پارس تاتسی های عزیز، امیدوارم حالتون خوب باشه، به یکی دیگه از پادکست های رادیو پارس خوش اومدین این بار قرار که در مورد سواد عاطفی صحبت کنیم.
منظور از تقویت سواد عاطفی چیست؟
سواد عاطفی یعنی اینکه بتوانیم احساسات خود و طرف مقابلمان را بشناسیم و آنها را کنترل کنیم. فردی که سواد عاطفی داشته باشد، سعی نمیکند به زور و اجبار، احساسات و هیجانهای خود را به دیگری تحمیل کند.
این فرد، تمام تلاش خود را میکند تا فرد مقابلش را در شرایطی قرار بدهد تا او هم خواستهای مشابه خواسته خودش داشته باشد. مردم باید بدانند دوست داشتن یکطرفه، حتی در مورد بچهها، دردسرساز و اقدامات بعدی ناشی از آن هم نوعی بیسوادی عاطفی است.
بهعبارت سادهتر، یا باید پتانسیل و قدرت آن را داشته باشیم که احساس و هیجان ناشی از دوست داشتن را در فرد مقابلمان هم ایجاد کنیم، یا آنقدر توانمند و باسواد باشیم که بتوانیم احساسات خود را کنترل کنیم و آنها را برخلاف میل طرف مقابلمان بروز ندهیم.
بعبارت دیگه: سواد عاطفی یعنی فرد مراحل شروع یک رابطه عاطفی را می شناسد و می داند که در هر مرحله از مراحل روابط عاطفی چه رفتاری مناسب است، چه عملی باید انجام دهد و چگونه رابطه عاطفی خود را به خوبی هدایت و مدیریت کند.
او بر روابط عاطفی خود مسلط است و اگر بر سرِ راهِ رابطه عاطفی وی موانعی ایجاد شود، او آگاهانه این موانع را از سر راه بر خواهد داشت. برای رسییدن به این مرحله اول باید به بلوغ عاطفی برسیم.
اهمیت بلوغ عاطفی برای اینه که : استقلال عاطفی یا خود تمایزیافتگی، بخشی از علایم آمادگی افراد برای ازدواج است.
در واقع برای شروع زندگی مشترک، افراد باید علاوه بر رسیدن به شرایط اقتصادی مناسب و بلوغ جسمی به استقلال عاطفی که یکی از ابعاد بلوغ عاطفی است، رسیده باشند. این امر به قدری اهمیت دارد که ممکن است تلاش های فرد را برای انتخاب یک همسر مناسب و زندگی مشترک موفق، تحت تاثیر قرار دهد.
به همین دلیل است که کارشناسان تاکید می کنند رسیدن به بلوغ عاطفی و استقلال عاطفی، یکی از مهم ترین مشخصه های تصمیم گیری درباره ازدواج است. بهتر است با تعریف و تشریح این واژه ها، بحث را آغاز کنیم.
سواد و بلوغ عاطفی، هردو، هم در زندگی زناشویی و هم در روابط جنسی اهمیت بسیاری دارند. به خاطر داشته باشید اگر کسی به بلوغ عاطفی دست پیدا نکرده باشد حتی اگر آگاهی و سواد عاطفی را هم داشته باشد قابلیت اجرای مهارتهای یاد گرفته را نخواهد داشت زیرا موانعی در درون او مانع اجرای سواد عاطفی می شود. ناپختگی های عاطفی و مجهول بودن فرد در حوزه عاطفی مانع اجرای سواد عاطفی می شود.
نقطهی شروع آموزش الفبای سواد عاطفی در خانواده و بین روابط والدین شکل میگیرد و به تدریج شخص با مشاهدهی فیلمهای تلویزیون، مطالعهی کتاب های رمان و مصاحبت با دوستان اطلاعاتی را کسب می نماید و در ذهن وی الگویی شکل می گیرد
در حقیقت بستر اولیه از خانواده کسب می شود و سپس با رسانه ها و اطلاعاتی که فیلم ها و رمان های عاشقانه به شخص می دهند الگوی عاطفی برای فرد شکل میگیرد و او با مجموعه ای از باورها وارد رابطهی عاطفی می شود.
الگویی که در خانواده در ذهن فرد شکل گرفته و عینیت داشته، الگوی غالب است و شخص در رابطه با همسرش به دلیل باورهای ذهنی که البته ضرورتی نیز برای صحت این باورها وجود ندارد، دچار مشکل می شود. بلوغ عاطفی مانند تمام بلوغ ها در خانواده اتفاق می افتد.
بنابراین باید آن را به فرزندان آموزش داد. مادران باید به موقع جایگاهشان را در کنار پسرشان تغییر دهند تا فرزندشان به بلوغ عاطفی برسد. برای مثال فرض کنید پسر ۲۱ ساله ای به دلیل اینکه مادرش همیشه او را، بچه و ناتوان می پنداشته و همیشه به او سرویس می داده معتاد شده است.
حال مادر اظهار می کند پدرِ کارخانه دار این پسر حتی یک بار هم فرزندش را به استخر و کوه نبرده است. در صورتیکه مادر باید بگوید پسرش از ۹ سالگی تا به حال حتی یک بار هم به کارخانه پدرش نرفته است و به خاطر همین به رشد کافی نرسیده است.
حال اگر دختر و پسر جوانی ازدواج کردند و در روابط عاطفی خود دچار مشکل شدند باید خود را در معرض رشد قرار دهند و برخی از مسائل را در خود تغییر دهند.
علامت بلوغ عاطفی
یکی از علایم بلوغ عاطفی، آمادگی برای زندگی دو نفری (مشترک) است. اکثر اوقات خواسته و یا علاقهی دو طرف، هماهنگ نیست، اما باید کاملا بالغانه برای احساس رضایت همسر تلاش نموده و علاوه بر لذت از شادی خود، از شادی همسر نیز لذت برده شود و در کنار یکدیگر با بر آوردن نیازهای یکدیگر خیلی خوب زندگی نمایند.
گاهی بعضی از افراد نمی توانند نیازهای منفی خود را بیان نمایند و همواره سکوت میکنند و زمانی فرا می رسد که این نیازهای منفی زندگی را مانند سیلی نابود خواهد کرد.
زوجین با آموزش می توانند یاد بگیرند حتی اگر پنج درجه ناراحت هستند این ناراحتی را بیان کنند برای مثال فردی که از تماس نگرفتن همسرش ناراحت شده، باید آن را بیان کند تا همسرش نیز متوجه شود.
او بعد از بیان دلخوری متوجه میشود که همسرش به دلیل مشغله بسیار فرصت نکرده که با او تماس بگیرد اما در تمام مدت به یاد او بوده است. در حقیقت تخلیهی احساس صورت میگیرد و مشکل در جای خود حل میشود و با مشکلات بعدی پیوند نمی خورد.
ارتباط سواد عاطفی با روابط زناشویی چیست؟
رابطه ی زناشویی دو بُعد دارد :
۱- بُعد فیزیکی : این بُعد ، همان بُعد فیزیولوژیکی رابطه ی زناشویی است.
۲- بُعد روانی : این بخش بر روی بخش ارضاء فیزیکی بسیار تأثیرگذار است .
زمانی که سالهای زیادی از آغاز زندگی زناشویی زن وشوهر میگذرد ، بیاختیار بُعد فیزیکی جایگاهش را نسبت به روزهای آغازین رابطه از دست می دهد و تنها چیزی که تقویت کننده ی ارضاء در رابطه ی زناشویی است بُعد روانی رابطه ی زناشویی است.
در حقیقت بُعد روانی هم برای آقایان و هم برای خانم ها زیربنای عاطفی قرار خواهد گرفت.
برای مثال زن وشوهری را در نظر بگیرید که ۳۰ سال از آغاز زندگی زناشویی آنها می گذرد و در حال حاضر ، خانم ۵۳ سال سن دارد ، دیگر جنبه ی فیزیکی برای مرد تأمین کننده ی رضایت نیست.
بالاخره با افزایش سن ، تغییراتی در فیزیک بدن ایجاد می شود که بی اختیار اگر جنبه های عاطفی و روانی وجود نداشته باشد ، آن میزان لذت لازم ایجاد نمیشود . به همین جهت حتی در همان سال ها ، بُعد عاطفی و رابطهی عاطفی بین زن و شوهر ، یک رابطه ی زناشویی رضایت بخش را بین یک خانم و آقای مسن به ارمغان می آورد.
اگر رابطه ی عاطفی مناسبی بین زن وشوهر حاکم نباشد ، به تدریج لذت رابطه ی زناشویی کاهش می یابد ؛ زیرا اگر فقط به جنبه ی فیزیکی و جنبه ی جسمانی رابطه توجّه شود ، به تدریج جذابیت روزهای آغازین از بین خواهد رفت.
بنابراین تقویت سواد عاطفی
نقشی بسیار مؤثر و مستقیم در برقراری رابطهی زناشویی دارد . به میزانی که دو نفر همدیگر را دوست دارند و رابطهی عاطفی قوی را با هم تجربه می نمایند، میتوانند از رابطهی زناشویی لذت بیشتری ببرند .
رابطه ی عاطفی به آگاهی هایی که طرفین از برقراری رابطه ی عاطفی دارند بسیار وابسته است . اغلب اوقات افراد به دلیل بستر خانوادگی ، بی اختیار ممکن است سواد عاطفی نداشته باشند ؛ یعنی خیلی ندیده باشند و یاد نگرفته باشند . بعضی از انسان ها در ابراز عواطف خود ضعیف هستند.
برای مثال هیچ گاه نمی توانند ابراز محبت کنند یا قربان صدقه ی طرف مقابل بروند . هیچگاه نمی توانند طرف مقابل را تعریف و تمجید نمایند.
گاه برای بعضی از والدین سخت است که برای فرزندانشان هم ابراز عاطفه نمایند و فکر میکنند برای ابراز دوست داشتن به فرزندشان باید برای او هدیه ای خریداری کنند ؛ ولی نمی توانند او را صمیمانه صدا کنند . این افراد آموزش لازم را در خانواده ندیدند و فکر میکنند کلمات محبت آمیز خالی از عواطف هستند؛ در حالیکه افراد اگر کسی را دوست دارند باید در رفتار و کلامشان دوست داشتن را نشان دهند .
اغلب آقایان به دلیل غرور و چهارچوب جدی و منطقی که دارند، در روابط زناشویی خود، حس عاطفی لازم را به همسرشان منتقل نمی کنند . گاهی زمزمه های عاشقانه در حین رابطه ی زناشویی در زیر گوش همسر بیان می شود.
به همین جهت زمانیکه در طول روز و اوقات دیگر ، ابراز عاطفه نمیشود، همسران این مردها، احساس می کنند دچار سرخوردگی عاطفی شدند و فکر میکنند در آن لحظات رابطه ی زناشویی که با کلمات محبت آمیز خطاب قرار داده می شوند، فقط به خاطر خود طرف مقابل است و احساس می کنند تنها وسیله ای، برای ارضاء نیازهای همسرشان هستند. فکر میکنند چون همسرش در حین رابطه مهارت ابراز احساسات و کلمات محبت آمیز را دارد، پس اگر در طول روز بیان نمی کند؛ یعنی او را دوست ندارد.
به خاطر داشته باشید نجواهای عاشقانه در حین رابطهی زناشویی، لذت جنسی را بیشتر میکند و زمانیکه در اوقات دیگر وجود نداشته باشد سبب ناراحتی طرف مقابل می شود . این موضوع در خانم ها هم به چشم می خورد.
انسان های کم رو و خجالتی ، بطور معمول در حین روز نمی توانند ابراز علاقه کنند ؛ ولی در لحظات خاص و هنگامی که در هنگام برقراری رابطه ی زناشویی هیجانی می شوند ، می توانند ابراز عاطفه کنند و سبب می شود همسر آنها احساس سرخوردگی کند.
این اتفاق باعث می شود طرف مقابل فکر کند همسرش خود او را دوست ندارد و تنها خودش را دوست دارد و چون در حین رابطه خودش لذت می برد ، برایش عزیز می گردد و کلمات عاطفی برایش به کار می برد .
توصیه می شود اگر مهارت ابراز احساسات عاطفی را ندارید، تلاش کنید آن را به دست بیاورید و برچسب نتوانستن به خود نزنید ، باورهای غلطی مانند « این سخن ها ، لوس بازی است و اگر شخصی،کسی را دوست داشته باشد در عمل نشان می دهد را از ذهن دور کنید. برای بهبود و استحکام روابط خود، کلمات زیبا و عاشقانه را هم در طول روز و هم هنگام برقراری ارتباط زناشویی به کار ببرید .
ابراز عواطف، بخشی از هوش هیجانی انسان هاست.
انسان هایی که هوش هیجانی بالایی دارند، در برقراری رابطه ی عاطفی بسیار قوی تر هستند. یکی از مؤلّفه های برقراری رابطه ی عاطفی ، ابراز عواطف است . هوش هیجانی، یک متغیّر محیطی است و تحت تأثیر محیط پرورش می یابد. اگر هرکدام از زوجین به دلایل خانوادگی، فرهنگی و شخصیتی، ابراز عواطف را نیاموخته است، حتماً در جهت کسب این مهارت قدم بردارد و آن را بیاموزد .
مجموعه عواملی که سبب شکل گیری هوش هیجانی میشوند را چگونه می توان شناخت ؟ چگونه می توان سواد عاطفی را کسب کرد؟
مهارت ابراز عاطفه دو بُعد دارد :
۱- بُعد علمی
۲- بُعد عملی
افراد ، بُعد علمی را باید از راه مطالعه کسب کنند . کتاب های هوش هیجانی بسیار در بازار کتاب موجود است. ابتدا باید فرد آگاه شود که هوش هیجانی چیست ؟ چه ماهیتی دارد ؟ هوش هیجانی چه مؤلّفه هایی دارد؟ و سپس می تواند این اطلاعات را مانند یک مهارت در مکان های مختلف تمرین کند.
برای مثال معمولاً در کلاس های بازیگری بر روی این مهارت بسیار کار می کنند ؛ یعنی نوع نگاه کردن و روش انتقال احساس از نگاه ، لحن کلام و فراز و فرودهای آن، تأکید بر روی بعضی کلمات و یا زبان تَن ، چیزهایی هستند که در کلاس های بازیگری به شکل تخصصی آموخته می شوند.
در واقع فقط برای بازیگر شدن به کلاس های بازیگری و تئاتر نیاز نیست، گاه برای کسب بُعد رفتاری و عملی هوش هیجانی می توان به این کلاس ها مراجعه کرد . در این کلاس ها می توان فُرم حرف زدن را آموخت و بر کلام و زبان تَن تسلط پیدا کرد .
در این مرحله می توان ابراز عاطفه را به شکل ابعاد مختلف کلامی و زبان تَن آموخت و در زندگی به کار برد.
مهارت ابراز عاطفه مانند مهارت های دیگر است . مثلاً مهارت رانندگی را می توان با تمرین و ممارست ، به تدریج یاد گرفت .تصویری که افراد از خود دارند، لزوماً با واقعیت منطبق نیست . برای مثال فُرم نگاه بعضی از افراد تیز است ؛ یعنی نوع نگاه آنها به گونه ای است که به نظر افراد غریبه ، عبوس و بداخلاق به نظر می رسد ، اما این فُرم نگاه آنهاست .
در مثالی دیگر بعضی افراد به زبان تن ( Body Language ) خود مسلط نیستند ؛ یعنی نمی دانند در هنگام صحبت ، چه مدلی می شوند . به همین جهت تا زمانی که فرد تصویری را که دیگران از او می بینند ، نبیند و نشناسد ، در بروز احساسات موفق نخواهد بود و این گونه نیست که احساس از دل بلند شود و لاجرم بر دل بنشیند .
تفاوت بین انسان هایی که هوش هیجانی بالاتری دارند و انسان هایی که هوش هیجانی متوسط دارند این است که افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند ، خیلی خوب بر حرکات خود مسلّط هستند و با به کار بردن هرکدام از حرکات به مقصود خود می رسند .
قدم اول در کسب سواد عاطفی آگاهی در مورد خود است . برای حل این مشکل به افراد توصیه میشود با دوربین های فیلم برداری در محیط های مختلف ، خود را مانیتور کنند و سپس خود را ببینند.
با این کار می توانند متوجّه شوند که افرادی که با آنها نشست و برخاست می کنند چه می بینند . اغلب در لحظه ی آغاز تغییر رفتار ، انگشت شخص به طرف مقابل است و هیچگاه فکر نمی کند که اگر خودش تغییری کند ، رابطه تغییر می یابد.
در قدم اول ، افراد باید درباره ی خود ، زبان تن و رفتارها ، شخصیت روزمره شان اطلاعاتی را کسب نمایند، سپس این اطلاعات پایه را در جهت رابطه ی عاطفی عمیق تر پرورش دهند .
برای مثال فرد می فهمد تُن صدایش خشک است و فراز و فرود کلام را به کار نمی برد . متوجّه می شود زمانیکه به همسرش می گوید : « خیلی دوستت دارم.» هیچ احساسی در کلامش نیست و پیامی را منتقل نمی کند، در نتیجه نمی تواند تأثیری بر همسرش بگذارد. اما فرد دیگری فقط با صدا کردن همسرش، رابطهی عاطفی عمیقی را به همسرش منتقل میکند. افراد حتماً باید واژهها را بشناسند.
نوع ابراز علاقهای که فرد به فرزندش نشان میدهد با نوع ابراز علاقهای که فرد به همسرش ابراز میدارد متفاوت است. بنابراین دامنهی لغات عاطفی را غنی نمائید. مجموعه ی این عناصر و متغیّرها را می توان در کلاس های بازیگری آموخت و یا از اطرافیان الگوبرداری کرد .
به غیر از مسائل ارگانیک و فیزیولوژیک ، مسائل روانی ، پایه ای ترین اصولی است که خانواده ها باید بدانند و به کار بگیرند .بسیاری از اوقات افراد در داستان سواد عاطفی ، نقش مناسب برای رابطهی عاطفی را فرا نگرفته اند.
بطور مثال اکثر اوقات، آقایان یا خانم ها برای همسرشان نقش پدری یا مادری ایفا کرده و نام آن را احساس عاطفی می نهند . این اتفاق بیشتر در بین خانم ها رخ می دهد و آنها برای همسرشان نقش مادری را ایفا می نمایند؛ زیرا حس مادری یک حس غریزی در جنس مؤنث است و خیلی راحت از قوه به فعل در میآید.
این جنس از عواطف ، بسیار تخریب کننده است و سبب می شود کشش جنسی از بین برود . زمانی که همسر فرد برایش یادآور پدر یا مادر اوست و چون انسان نسبت به پدر و یا مادرش کشش جنسی ندارد ، اولین آسیب به رابطه ی زناشویی وارد می شود .
در زمانی که افراد علم تقویت سواد عاطفی لازم را ندارند و نمی دانند ابراز محبت به همسر ، ابراز عاطفی مادرانه نیست، لازم نیست برای ابراز دوست داشتن به همسر برای او نقش مادری ایفا نمایند.
به عنوان قاعده ی کلی به خاطر داشته باشید، هرگونه توجّه عاطفی که برای همسر، یادآور توجّه عاطفی پدر یا مادر او باشد می تواند سبب ایجاد فاصلهی جنسی در بین زوجین شود ؛ زیرا افراد نسبت به والدینشان کشش جنسی ندارند.
به همین دلیل قطع به یقین افراد باید بر این موضوع مسلّط باشند و در ابراز عاطفه و رابطه ی عاطفی به جای نقش ولی – فرزندی برای همسرشان نقش همسری را ایفا نمایند.
خیلی از افراد آموزش لازم را در برقراری رابطهی عاطفی مناسب فرا نگرفته اند و آنچه که از محبت با آنها مأنوس است آن رابطهی عاطفی است که با پدر و یا مادرشان داشتند و چون آگاهی ندارند، زمان برقراری رابطه ی عاطفی با همسرشان، همان رابطه ی پدر و مادری را ایفا مینمایند؛ یعنی برای ابراز عشق و عاطفه به همسرشان، همان رفتارهایی را که مادرشان با او داشته است را در پیش میگیرند برای مثال جنس رابطه از نوع نگرانی، مواظبت و حمایت است، در صورتی که همسر او به هیچ عنوان نیازی به این نوع رابطه ندارد و توقعات دیگری را از او دارد ؛ یعنی همسران باید بدانند که عاطفهای که همسر آنها از آنها می خواهد رابطهی دیگری است و از نوع نگرانی نیست . برای مثال فرد می گوید عزیزم وقتی بیرون از منزل می روی شال گردنت را محکم ببند چون هوا بسیار سرد است و یا چون همسرش چربی خون دارد به وی می گوید ماست چرب که برای تو خوب نیست ، پس نخور. غالبا در فرهنگ ما آقا از خانم بزرگتر است پس نباید به او دیکته کرد و مانند بچه ها با او رفتار کرد . مرد خودش عاقل و بالغ است و خودش می تواند از خویش مراقبت نماید . گاهی این توجه از جنس امر و نهیِ مادر و پدرگونه می شود .
اولین تأثیر منفی این توجهات در کشش جنسی افراد است . وقتی برای همسرتان یادآور مادر او میشوید، چون افراد به طور طبیعی به مادر خود کشش جنسی ندارند احساس جنسی خود را نسبت به همسر از دست می دهند . اولین شکایت تمام خانمهایی که نقش مادری برای همسرشان ایفا مینمایند این است که رابطه ی زناشویی آنها خیلی به ندرت اتفاق می افتد در نتیجه یک روان شناس اولین چیزی که در این حوزه مطرح خواهد کرد این است که رابطهی ولی– فرزندی سبب می شود رابطه ی زناشویی سرد شود .
یکی دیگر از مشکلات این افراد سرد شدن رابطه ی زناشویی آنهاست . بنابراین باید دقت داشته باشید جنس رابطه ی بین همسران با جنس رابطه ی عاطفی بین فرزند و والدین کاملا و ماهیتا متفاوت می باشد.
افراد ابراز عاطفه را در خانواده یاد می گیرند ؛ یعنی فرد ابراز عاطفه ای که مادر و پدر وی به او داشتهاند را یاد گرفته است . پس لازم است همسران رفتار مناسب و ابراز عاطفه ی مناسب را یاد بگیرند .
زن و شوهرها باید نقش والد را برای هم ایفا نکنند و ابراز عاطفه ی مناسب را نسبت به همدیگر داشته باشند آیا فرزندان نیز این رفتارهای مناسب را یاد می گیرند؟
بله ، والدین می توانند الگوی مناسبی برای فرزندان باشند . همانگونه که توصیه می شود اگر افراد یاد نگرفته اند رفتار عاطفی مناسبی را با همسرشان داشته باشند و الگوبرداری مناسبی را انجام دهند، فرزندان آنان نیز از آنها الگوبرداری خواهند کرد. بنابراین اگر والدین با همسرشان رفتار عاطفی مناسب داشته باشند ، آنها میتوانند الگوی مناسبی برای فرزندان در برقراری رابطه ی عاطفی مناسب با همسران شوند . در نتیجه فرزندان هم یاد می گیرند که در آینده چگونه با همسرشان ارتباط مناسب برقرار کنند .
فرضیهی قصه ی عشق استنبرگ بر همین تئوری استوار است . وی مطرح می کند : « همهی ما قصه ی عشق خود و نوع رابطه ی عاطفی که با همسرمان برقرار می کنیم را از خانه و نگاهی که به رفتار والدینمان با هم داشتیم یاد گرفتیم و بسته به همان آموزش در زندگی خودمان آن نوع رابطه را برقرار می کنیم .»
اگرچه نسبت رابطهی مادری – فرزندی بین خانم و همسرش کمتر مشاهده می شود که مردی با همسرش نقش پدری – فرزندی بازی کند، اما در برخی از زن و شوهرها رابطه ی پدری – فرزندی هم مشاهده می شود . برای مثال فرض بفرمایید دو نفر با هم ازدواج می کنند.
این دو نفر آدم های بالغی هستند که با بله گفتن نسبت به انتظارات و نیازهای یکدیگر متعهد شده اند و مسئولیت آن نیازها را پذیرفته اند . حال یک رابطه ی بالغ – بالغ دارند ؛ یعنی یک انسان بالغ در مقابل یک انسان بالغ قرار گرفته است . حال فرض کنید بعد از گذشت هفته ها و ماههای متمادی زمانی شوهر از راه می رسد و مشاهده میکند همسرش فقط زمانش را با نگاه کردن ماهواره سپری می کند و یا زمانش را در اینترنت ، کار با لپ تاپ و یا صحبت با تلفن می گذراند و به کارهای منزل نمی رسد و به اصطلاح منزل نامرتب است ، به خودش رسیدگی نکرده است ، هیچ کار خاصی انجام نداده است و حتی همسرش را نادیده می گیرد و برای سلام کردن و خوش آمدگویی نیز اقدامی نمی کند.
اما این مرد مانند یک پدر رئوف با همسرش برخورد می کند و ماه ها با همین منوال رفتار می کند ؛ یعنی مانند پدری که دخترش در منزل است و هیچ توقعی از وی ندارد وارد منزل می شود و هیچ گونه اعتراضی نیز نسبت به رفتار همسرش نمی کند ، حتی نگرانی خود را نیز بیان نمیکند.
حال فرض بفرمایید این زن و شوهر جوان در شب هنگام که به استراحت می روند مرد مشاهده می کند همسرش که در طول روز استراحت کرده ، شب در حال کار کردن با کامپیوتر (اینترنت) است و توجهی به این موضوع که شب زمان استراحت است و آنها یک زن و شوهر هستند و باید رابطه ای را در بستر داشته باشند ندارد.
حتی زمانی که مرد از همسرش می پرسد که چه خبر؟ چه کارهایی کردی ؟ زن مانند یک فرزند از پدرش درخواست های نا به جا می کند . برای مثال میخواهد که ماشین او ا عوض کند و …
در حقیقت رابطه ی بین این زن و شوهر به یک رابطه ی عاطفی یک سویه که توقع متقابلی وجود ندارد است و شباهت به رابطه یک پدر با فرزند کم وسن و سال خود دارد . در حقیقت در این رابطه شوهر دیده نمیشود و غرورش جریحه دار میشود چراکه وی مانند یک دستگاه ATM در نظر گرفته می شود. در جامعه افرادی که به این گونه فکر می کنند و زندگی مشابهی دارند بسیار مشاهده می شود .
در مثال ذکر شده ، مشکل آقا این است که پدرانه رفتار می کند ، حال مشکل رفتاری خانم چیست؟ چرا خانم به این صورت رفتار می کند ؟
رابطه یک تعامل دو سویه است ؛ یعنی عملکرد فرد در طرف مقابل عکس العمل مناسب با آن رفتار را ایجاد میکند . ایراد آقا این است که از جنسِ محبتِ یک مرد به زن ناآگاه بوده است و آن چیزی که از محبت می دانسته است محبتی بوده که از پدرش دریافت کرده است . و در نتیجه این تعامل نامناسب را ایجاد شده است؛ و ایراد خانم این است که در مقابل رفتار پدری ، فرزندی می کند .
گاهی اوقات همسران اعتراض می کنند که زن همسرشان هستند ! نه دختر همسرشان ! یا شوهر همسرشان هستند ! نه پسرشان! پس این رفتارها نادرست است .
اگر فردی در مقابل این جنس رفتارها اعتراضی نکند و اتفاقا در مقابل رفتارهایی از این جنس ، از عواطف بسیار همسرش به اصطلاح تکیه کند ، لذت ببرد و همراهی کند ، سبب می شود مانعی در رابطه ی زناشویی ایجاد شود و باعث خواهد شد خلاء عاطفی در رابطه ی زن و شوهر ایجاد شود و در نتیجه افراد با شکست مواجه خواهند شد و دچار آسیب در رابطه ی عاطفی می شوند.
در مثال ذکر شده اعتراض خانم به همسرش این بود که چون همسرش همیشه برای او پدر بوده، کشش جنسی از بین رفته است و خانم بستر و رختخواب را همیشه با لپ تاپ و موبایل سپری کرده و توجهی به همسرش نداشته است.
لذا افراد باید یاد بگیرند که حتی جنسِ واژههایی که با همسرشان رد و بدل می شود و نوع نوازش رد و بدل شده با همسر با نوع نوازشی که با فرزندان رد و بدل می شود متفاوت خواهد بود . زیرا هر کدام از این نوازش ها ، پیام های متفاوتی را به فرد مقابل خواهد داد .
به مجموعهی این آگاهی ها ، سواد عاطفی می گویند . سواد عاطفی یعنی چگونه ، در کجا ، چه رفتاری ، چه تأثیر عاطفی را در فرد مقابل می گذارد. به میزانی که افراد سواد عاطفی دارند ، انسان های با سوادتری از نظر عاطفی هستند و در برقراری رابطه ی عاطفی موفق تر هستند .
وسایل تکنولوژی و یا علاقه مندی های دیگری وجود دارد که در رابطه ی زناشویی تأثیرگذار است . شما برای مورد مطرح شده ، چه راه حلی را پیشنهاد میفرمائید تا این زوج از حلقهای که در آن گرفتار شده اند و از رابطه ی پدر و فرزندی رها شوند ؟
اولین راه حل ، دادن آگاهی و آموزش است . خیلی خوب است که همسران اطلاعات لازم را کسب نمایند. این اطلاعات می تواند از طریق مطالعه ، دیدن فیلم و رابطه های عاشقانه به دست بیاید و افراد از آنها الگو بگیرند.
در مثال ذکر شده وقتی به مرد گفته می شود که چرا برای همسرت نقش پدری ایفا مینمایی؟ وی پاسخ می دهد، پس باید چه کار کنم؟ در حقیقت ایشان اصلا آگاهی ندارد و فکر می کند که با این کار به همسرش محبت مینماید .
یادگیری غیر مستقیم بسیار تأثیرگذار است . برای مثال اگر همسران یک الگو از رابطه ی مناسب را با یک الگو از رابطهی نامناسب را مقایسه نمایند خود متوجه خواهند شد و تمایل خواهند داشت که آموزش های لازم را در این زمینه کسب نمایند.
نمی توان راجع به چگونگی رفتار به صورت جزئی اظهار نظر کرد زیرا مجموعه ای از ریز رفتارها تا رفتارهای کلان را شامل می شود ؛ بلکه فقط می توان گفت که یک الگوی مناسب را انتخاب نموده و ورود ، خروج ، کلام ، نگاه ، اعتراض و تأیید را اخذ نمایند و مشاهده نمایند .
وقتی رابطه از نوع ولی – فرزندی است چگونه است و زمانی که رابطه زن و شوهری است به چه صورت است ؟بنابراین شاید بهترین شیوه این باشد که الگو برداری مناسب صورت گیرد . الگوبرداری مناسب می تواند از طریق فیلم ، رسانه ، اطرافیان و کتاب ها باشد . برای مثال می توانند از اقوام و دوستان و در روابط خود با آنها ، آموزشهای لازم و هدفمند را با دقت مشاهده و اطلاعات لازم را کسب نمایند.
البته کار سختی نیست و واقعا اگر به مدتی با فردی ارتباط داشته باشند به مرور رفتارهای آن فرد در آنها درونی می شود به خصوص اگر آگاهانه رفتاری را انجام دهند . مثلا بدانند می خواهند مطلبی را یاد بگیرند و میخواهند رفتاری را در خود تغییر دهند، خیلی خوب و به طور مناسب با رفت و آمدهای مکرر می توانند نقص و ضعف را در خود برطرف و رفتار مناسب را بیاموزند.
گاهی بعضی از انسان ها خودآگاهی هیجانی ندارند . به افرادی که خودآگاهی هیجانی ندارند توصیه میشود به مشاوران مراجعه کنند تا بتوانند طی مراحل مشاوره به خودآگاهی هیجانی دست یابند .
مراحل آگاهی عاطفی یا سواد عاطفی بسته به مراحل رابطهی عاطفی ، تغییر فازهایی را به دنبال دارد . سطح هیجانات زوجین در روزهای آغازین آشنایی و شروع رابطه به دلیل تغییرات بیوشیمی خون ، بسیار بالا است و در نتیجه به تبع این هیجان ممکن است تعداد دفعات رابطه ی زناشویی بیشتر باشد.
برای مثال زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده اند ممکن است هر شب و یا هفته ای سه ، چهار بار رابطه ی زناشویی را تجربه کنند ؛ امّا به تدریج بعد از مدّتی این رابطه تغییر می کند . فروکش کردن هیجانات بعد از شش ماه تا یک سال کاملاً طبیعی است . به دلیل اینکه مغز احتیاج به استراحت دارد و نمی تواند با سرعت و با هیجان بالا کار کند ، برای دفاع از خود کم کم به شرایط استراحت می رود و سبب می شود حس عاطفی به یک عشق عمیق تری تبدیل شود و آن کف آلودی و طوفان های هیجانی از بین برود . در این شرایط ممکن است دو اتفاق رخ دهد :
۱- ممکن است فرد بیشتر تلاش کند تا توجّه همسرش را جلب کند . چون مغز فرمان دهنده ی هیجانات است و هیجان کم شده است ، ممکن است سبب شود همسرش از اینکه نمیتواند پاسخگوی مناسبی باشد نگران شود .
۲- ممکن است خود فرد سردی نشان دهد و فکر کند که همسرش به او علاقه ای ندارد ، پس برای همسرش ایجاد مزاحمت نکند و این امر سبب خواهد شد رابطه ی زناشویی آنها سردتر گردد .
بنابراین زمانیکه زوجین از این تغییرات طبیعی آگاهی داشته باشند و از نظر جسمی و روحی – روانی بدانند که این مسئله طبیعی است و نشان کم توجّهی همسرشان نیست، و دچار بد عملکردی نخواهند شد. زوجین آگاهی کسب نمایند که بطور طبیعی هیجانات فروکش می شود و روند رابطه ی آنها در یک روال طبیعی قرار دارد.
دفعات رابطه ی زناشویی بسیار به سن افراد وابسته است . به دلیل سن زن و شوهرها و تفاوت های فردی که وجود دارد ، نمی توان قاعده ای کلی را برای رابطه ی زناشویی ارائه نمود .
گاه افراد بدون آگاهی در کنار یکدیگر قرار می گیرند و خودشان را با دیگران مقایسه می کنند و سپس نگران رابطه ی زناشویی خود می شوند .
زوجین چگونه می توانند تشخیص دهند که در روابط زناشویی آنها سردی وجود دارد یا خیر؟
کارشناس : یکی از مشکلات رایج در جامعه این است که انسان ها با در کنار هم قرار گرفتن ، اطلاعاتی را با هم رد و بدل می کنند و سپس نگران رابطه ی زناشویی خود می شوند . نیاز جنسی ، مانند تمام نیازهای فیزیولوژیک تابع تفاوت های فردی افراد است.
برای مثال دو نفر به اتفاق هم به نمایشگاه کتاب می روند . صبح هر دو با هم صبحانه میل می کنند و سپس از خانه خارج می شوند . در وسط روز یک نفر گرسنه می شود و میان وعده ای میل می کند ، امّا نفر دیگر میلی ندارد . دوباره در هنگام ظهر همان فرد ناهار مفصّلی را میل می کند امّا نفر دوم ناهار مختصری میل می کند.
در بعد از ظهر همان روز، همان فرد تمایل دارد میان وعده ای میل کند امّا نفر دیگر تمایلی ندارد . همچنین در شب نیز آن فرد شامل مفصّلی را میل می کند امّا نفر دیگر شام مختصری می خورد . همین تفاوتی که دو نفر در هنگام غذا خوردن با هم دارند ممکن است دو نفر در رابطه ی جنسی داشته باشند.
بنابراین اگر در رفتار روزمره ، متوجه شدید که با افراد دیگر در تعداد و دفعات رابطه ی زناشویی تفاوت دارید ، تعجب نکنید و نگران نشوید.
روال طبیعی نیاز هرکس وابسته به تفاوت های فردی است . مثلاً همانطور که فردی با یک غذای مختصر و نصف غذای فرد دیگری می تواند مسیر زندگی را به روال طبیعی طی کند ، برای افراد مختلف نیاز جنسی متفاوت است .
ممکن است زوجی در همان آغاز زندگی و رابطه و در اوج هیجانات و کف آلودگی ها هفته ای دو بار رابطهی جنسی داشته باشند و زوجی دیگر هر شب رابطه داشته باشند . سپس با گذر زمان ممکن است زوجی که در اوج هیجانات، هر شب رابطه ی جنسی داشتند، رابطه ی آنها به هفته ای دو بار برسد و زوجی که در آغاز ، هفته ای دو بار رابطه ی جنسی داشتند طبیعی است که با گذر زمان ، دفعات رابطهی آنها کاهش یابد و به هفته ای یک بار یا ده روزی یک بار برسد . در حقیقت هر دو زوج در مقایسه با خودشان ، روال طبیعی را طی می کنند.
زوجین حتماً همسرشان را با خود همسرشان مقایسه کنند . اگر افراد در زندگی زناشویی دچار سردی رابطه می شوند ، به خاطر نحوه ی رفتار همیشگی همسرشان است که تغییر کرده است ؛ زیرا نیازهای فیزیولوژیک تابع تفاوت های فردی هستند .
یک نکته ی مهم این است که با تغییر مراحل ، طبیعتاً تغییری در رابطه ی زناشویی صورت می گیرد . نکته ی مهم دیگر تغییرات مراحل رشد خانواده است.
مراحل رشد خانواده عبارتست از:
۱- مرحله ی زن شوهرهای جوان بدون بچّه: مثلاً زن وشوهر جوانی که تازه ازدواج کرده اند یا تا زمانیکه هنوز بچّه ای ندارند ، کارشان نیز خیلی پرفشار نیست، استرس به آنها وارد نمی شود و شرایط استراحت خوبی دارند ، ممکن است دفعات رابطه ی زناشویی آنها روی یک فُرم باشد امّا زن وشوهری که بچّه ندارند ولی کار پُر فشاری دارند، به شدت خسته به هم میرسند و وضعیت استراحت و تغذیهی خوبی ندارند، ممکن است به دلایل محیطی و فشارهای کاری، دفعات زناشویی آنها به شکل دیگری باشد.
این دو خانواده با اینکه در یک مرحله از مراحل رشدی خانواده( مرحله ی زن و شوهرهای جوان بدون بچّه) قرار دارند به دلایل محیطی در برقراری روابط زناشویی وضعیت متفاوتی با یکدیگر دارند. شرایط محیطی بر روی تعداد دفعات رابطه ی زناشویی تأثیرگذار است.
۲- زن شوهرهای جوان با بچّه های کوچک: در این مرحله زوجین، بچّههای تازه به دنیا آمده و نوزاد دارند.
برای مثال گاهی اوقات مشاهده می شود زن وشوهرهایی که دارای نوزاد هستند ، به دلیل دفعات بیدار شدن نوزاد برای تغذیه و اینکه پدر می خواهد صبح زود از خوب برخیزد و به اداره برود و بچّه مانع خوابیدن او می شود ، پدر اتاق خواب را ترک کرده و به جای دیگری برای خواب می رود . گاه این امر تا یک سالگی ادامه می یابد و سبب می شود رابطه ی زناشویی کاهش یابد.
پس حضور بچّه یک مانع برای رابطه ی زناشویی می شود . مادری که بچّه شیر می دهد خسته است و حالت تازگی برای رابطه زناشویی ندارد.
مراقبت از نوزاد سبب می شود مادر پاسخگوی خوبی نباشد. به این زوج ها توصیه می شود :
- نوزاد را میان خود نخوابانند.
- اتاق خواب خود را از هم جدا نکنند.
برای مثال گاه مشاهده می شود بچّه ها تا سن ۷ الی ۸ سالگی در کنار والدین می خوابند . این اتفاق اصلاً خوب نیست! از روز اول نوزاد را در تخت کوچکی کنار خود قرار دهید و یا اگر مادر می تواند به دفعات به اتاق نوزاد برود و در آنجا به او شیر بدهد و سپس به اتاق خواب خود برگردد.
حتماً بعد از سن یک سالگی که معمولاً بچّه در طول شب خواب است و فقط آخر شب شیر می خورد و تا صبح بیدار نمی شود ، او را در اتاق خودش بخوابانید . به خاطر داشته باشید به هر نحوی که بچّه را عادت دهید ، او خود را منطبق با شرایط خواهد کرد . اجازه ندهید وجود بچّه بر روی روابط زناشویی تأثیر بگذارد .
توصیه ی شما برای حفظ روابط زناشویی به والدینی که بچّه دار شده اند و روابط زناشویی آنها تحت تأثیر فرزند و فشارهای محیطی قرار گرفته است ، چیست؟
کارشناس : ابتدا توصیه می شود پدر در مراقبت از نوزاد با همسرش همکاری کند ؛ چون نوزاد به خاطر تغذیه و شیر به مادر وابسته است ، فقط متعلق به مادر نیست ؛ بلکه مادر می تواند نوزاد را شیر دهد و پدر می تواند بادگلوی بچّه را بگیرد یا او را بخواباند.
مادر می تواند نوزاد را شیر دهد و پدر او را حمام کند . در واقع بخشی از مسئولیت نوزاد تقسیم شود تا مادر خسته به رختخواب نرود . ضمناً حتماً نوزاد در تخت خود خوابانده شود . در لحظاتی که نوزاد ممکن یک ساعت تا یک ساعت و نیم مداوم بخوابد ، پدر و مادر تلاش کنند استراحت نمایند ؛ یعنی زمانی که پدر یک ساعت از ورودش به منزل گذشت و استراحت کرد.
مسئولیت بچّه را به گردن بگیرد و مادر نیم تا یک ساعت را در آرامش استراحت کند.
در شب هنگام حتماً زن و شوهر با هم به اتاق خواب بروند و مناسک خوابیدن را رعایت کنند.
اگر الگوی خوابیدن زوجین با هم متناسب نباشد ممکن است سبب شود رابطه ی زناشویی تأثیر منفی بگیرد و آسیب ببیند . زمانیکه پدر در طول روز از فرزند مراقبت و مادر زمانی را استراحت کرده است، در شب هنگام مادر بعد از شیر دادن به نوزاد ، سرحال و آماده برای برقراری رابطه ی زناشویی خواهد بود .
توصیه میشود حتی اگر برای زوجین سخت است ، سختی را تحمل کنند و در یک سال اول زندگی نوزاد، او را در اتاق خود بخوابانند و از خواباندن نوزاد در اتاق خود خودداری نمایند.
توصیه می شود دفعات شیر دادن در اتاق کودک صورت بگیرد . اگر برای زوجین این کار خیلی سخت بود حتماً رعایت نمایند که نوزاد الاً در تخت پدر و مادر نباشد . نوزاد را در گهواره و یا جای خوابی جدا از بستر پدر و مادر قرار دهند.
بعد از یک سال حتماً باید کودک در اتاق جداگانهای از پدر و مادر بخوابد و زوجین اجازه ندهند حضور کودک در زندگی باعث شکاف عاطفی شود ؛ زیرا مسلّماً رابطه ی زناشویی ، ستون مرکزی سواد عاطفی است و زمانیکه رابطه ی زناشویی برداشته می شود ، قطعاً رابطهی عاطفی گرفتار مشکل جدّی خواهد شد.
متأسفانه معمولاً حضور بچّه، وسواس های مادران نسبت به نوزادشان و توجّه اغراق آمیز به نوزاد ، سبب می شود همسر در این بین فراموش و به تبع آن رابطه ی زناشویی فراموش شود و در نتیجه شکاف عاطفی بسیار بزرگ و عمیقی بین زوجین شکل بگیرد .
۳- زن و شوهرهایی با فرزندان خردسال: مرحله سوم مراحل رشد خانواده، زن و شوهرهایی با کودکان خردسال هستند . برای مثال گاهی مشاهده می شود پدر به منزل می آید . چون فردا ساعت ۶ صبح باید به سر کار برود در نهایت ساعت ۱۲ باید بخوابد.
امّا کودک نوپای او تا ساعت یک شب بیدار است و در نتیجه دفعات رابطه ی زناشویی آنها کاهش می یابد . مدیریت خواب کودک بر عهده ی والدین است . مادران نباید اجازه دهند کودک در طول روز خیلی بخوابد و شب بیدار بماند . باید خواب روز بچّه مدیریت شود تا شب هنگام کودک زود به خواب برود و فرصتی برای رسیدگی والدین به نیازهای زناشویی خود ، مهیا شود.
مادرانی که شاغل هستند حتماً به کسی که از بچّه ی آنها مراقبت می کند سفارش کنند که خواب روز کودک مدیریت شود .
در مورد کودکان نوپا به خاطر داشته باشید چون خانه های امروز خیلی کوچک هستند و کودکان نوپا انرژی بسیاری دارند و تلاش میکنند انرژی خود را با بیدار ماندن مصرف کنند ، سعی شود کودکان نوپا را روزی یک ساعت به پارک ببرید تا کودک آنجا بازی کند و انرژی خود را ش را تخلیه نماید و شب زود بخوابد
توی هر زمینه ای داشتن سواد لازمه و آگاهی یکی از مهمترین ابزارها برای طی کردن مسیر زندگیه، چه در زمینه علمی، چه هنری و حتی عاطفی.
تقویت سواد عاطفی یکی از مهمترین عوامل در زندگی هر آدمیه ، حتی اگر اون فرد تحصیلات آکادمیک نداشته باشه ولی به دلیل اینکه قراره توی رابطه عاطفی قراره بگیره پس باید سواد خودشو در زمینه عاطفی بالا ببره
به نظر من بیشتر مشکلاتی که امروزه باعث برهم زدن آرامش زندگی افراد شده و بعضی اوقات منجر به طلاق و شکست های عاطفی میشه نداشتن سواد عاطفیه که تاثیرات بسیار مخربی در زندگی و حتی روان فرد میگذاره ، متأسفانه بعضی از مسائل بسیار مهم خیلی اوقات به دلیل اینکه ما براشون اهمیتی قائل نیستیم باعث ایجاد مشکلات عظیمی در زندگی ما میشن.
برای خودتون ارزش قائل باشین و سعی کنین که هر قدمی که باعث ایجاد آرامش تو زندگیتون میشه رو بردارین و براش زمان بذارید. تو این پادکست سعی کردیم با آموزش سواد عاطفی راهکارهایی بهتون بدیم که بتونید تو این زمینه آگاهیتونو بالا ببرید.
میکس و مسترینگ محدثه امانی
پسورد فایل : ندارد گزارش خرابی لینک

درباره فرانک صابری
- کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی - روان درمانگر تحلیلی-سیستمی - مترجم و مولف کتابهای روانشناسی
نوشته های بیشتر از فرانک صابریمطالب زیر را حتما بخوانید
-
پادکست کتاب | خلاصه کتاب اصول فروش چارلز فوترل
276 بازدید
-
پادکست گرافیک | محاسبه تعرفه طراحی گرافیک
180 بازدید
-
پادکست گرافیک | تاثیر روانشناسی رنگ در طراحی گرافیک
219 بازدید
-
پادکست گرافیک | لوگو بوک چیست؟
286 بازدید
-
معجزه استمرار در رسیدن به موفقیت و آسان کردن کار ها
2.59k بازدید
-
تاثیر انضباط شخصی در موفقیت کسبوکار
1.59k بازدید
دیدگاهتان را بنویسید